من یک دخترم  تنهاییم را با کسی قسمت نمی کنم که روزی تنهایم بگذارد...روح خداست که در من دمیده شده و احساس نام گرفته ارزان نمی فروشمش...دستهایم بالین کودک فردایم خواهد شد...بی حرمتش نمی کنم و به هر کس نمیس÷ارمش...بدان" حوای "کسی نمی شوم که به "هوای "دیگری برود...

نر بودن یک جنسیت است و مرد بودن یک هویت...زیادنند دخترانی که نر نیستند ولی خیلی مردند...

روزگار عجیبیست این روزها بعضی ها راه می روند تا غذایشان هضم شود و عده ای می دوند تا گرسنه نمانند.

آرامش آن است که بدانی در هر گام دست تو در دست خداست...

قربون خدای بزرگم برم که اگه خطا کنم نهایت قهرش بین دو اذانه دوباره صدام میکنه...خدا عشق است...

به جرم این که بهشت زیر ÷ایشان بود دنیا را برای خود جهنم کردند!!!به سلامتی مادرها

ممکن است شاهزاده ام را ÷یدا کنم اما باز هم ÷درم ÷ادشاه منه...به سلامتی همه باباها

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...من چادر سیاهم را محکم می ÷وشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...

ارزش چادرم را زمانی فهمیدم که راننده تاکسی من را خانم صدا زد و او را خانمی...